============>🔹🌹🌹🇮🇷#ایرانمعلومات شخصیة الشهید المدافع عن الحرم الاسم : سید مصطفی موسوی 🌹🕊 تاریخ المیلاد : 1995 تشرین الثانی 9تاریخ الشهادة : 2015 تشرین الثانی12محل الشهادة : سوریا کیفیة الشهادة :برصاصة فی القلب والثنیةالمنصب : الباسیج============>🔹🌹🌹personal identification of martyr: defender of holy shrine in SyriaName: Seyyed Mostafa Mosavi🕊🌹Date of birth: 9/11/1995Date of martyrdom: 12/11/2015place of martyrdom: SyriaThe way of martyrdom : hitting by bullet in the heart &sideRank : Basiji ~~~~~~~~~~~~🔹🔹🌹🌐گنجینه اطلاعات شهدای جهان اسلام========================== شهداء کنوز المعلومات فی العالم الإسلامی ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~🌐Martyrs of the Islamic world's information treasures~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~زندگینامه ومعرفی کانال شهید⏬ 🆔 @martyrs_of_Islamic_world#شهید_سید_مصطفی_موسوی#معرفی_نامه🔱پنجشنبه ۱۸ابان ۱۳۷۴در یکی از قدیمی ترین محلات جنوب تهران به دنیا آمد .دوران دانش آموزی جزو دانش آموزای زرنگ و مودب مدرسه بود.اغلب موارد معدلش ۲۰بود و با خواهرش رقابت داشت.دبیرستان در مدرسه« ۱۸حافظ» ریاضی فیزیک خوند.عاشق کارای فنی بود و هر چی خراب میشد تعمیرش میکرد.از ۱۶سالگی شروع کرد به گرفتن روزه ،مقلد حضرت آقا بود. درسن ۱۶سالگی شروع به کار کرد با پسر خالش تابستون ها میرفتدکچ کاری و رنگ کاری وسایل چوبی، نذر کرده بود اولین حقوقش را که گرفت مادرش را بفرسته به مشهد.🔱کتاب زیاد مطالعه می کردند.خصوصا کتابای شهید بابای ودر واقع دوست شهیدش شده بود دایما به قزوین برای زیارت مرقد شهید بابایی میرفت.به خلبانی علاقه داشت اما چون پاش مشکل داشت نشدکه ادامه بدهد . آرزوش این بودکه مثل شهید بابایی بشه و با هواپیمایی پر مهمات به قلب تل اویو بزنه🔱به شهید آوینی و چمران هم علاقه خاصی داشتت واتاقس پر از جملات این دو شهید عزیز بود. 🔱تمامی خبرهارو دنبال میکرد و اگه حضرت آقا سخنرانی داشتن بارها از شبکه های مختلف با عشق نگاه میکردندچون میخواستند تمامی کلمات حضرت آقا ملکه ذهنشون بشه. ایشان تمام تلاشش رامی کرد مثل شهید بابایی زندگی کند.بعداز گرفتن دیپلم در مسجد باب الحوائج فعالیت میکردو به مجموعه هوابرد هم برای آموزش تمرین میرفت از همون جا به فکر رفتن به سوریه افتاد.🔱کم کم رفتن به سوریه رومطرح کرد اما مادرش راضی نبود چون شدیدا به ایشان وابسته بود امابعد از ایام عید خیلی جدی بودو اسرار میکرد.🔱به مادرش می گفت :هر چه قدر مخالفت کنی بازم من میخوام برم و بعد به عراق و یمن و نهایت کرانه باختری هدفم نابودی اسرائیل غده سرطانی است. 🔱می گفت مادر: جواب خانم فاطمه زهرا (س)خانم زینب روچی میدی شیطان در کمینمون چه تضمینی میدی چند سال دیگه من همینی باشم که الانم 🔱بالاخره مادرش راضی شدوهمون سال رشته مکانیک دانشگاه آزاد تهران قبول شدالبته دولتی دامغانم فیزیک مهندسی قبول شده بود سال قبلش هم فیزیک هسته ای دولتی قبول شده بود. اما عاشق مکانیک بود.🔱ثبت نام کرداما مرخصی گرفت بره سوریه . قبل رفتن به مادرش گفت همه سخنرانی های آقارو گوش بده و برام تاریخ بزن و بنویسوقتی مادرش برای رفتنش راضی شد گفت مادر اون دنیارا برات آباد میکنم .یه روزبه مادرش گفت از دنیا چی میخوای مادرگفت هیچی دنیارو با تومیخوام.گفت وقتی من نبودم چه کسی را داشتی گفت خدا گفت مادر خدا همون خداست فرقی نداره منم نباشم خدارو داری گفت مادرسعی کن دل بکنی و ببخشی تا دل نکنی به معرفت نمیرسی.🔱به همراه چهار دوست صمیمی اش شهید عسکری وشهید دهقان و شهید اعطایی راهی شد،خیلی دوست داشت تا محرم تمام نشده شهید بشه مثل شهید باقری به آرزوش رسید روز آخر محرم آسمونی شد.سه مرحله عملیات انجام دادندکه همه رو شرکت کرد آخری می خواست بره که فرمانده اجازه نمیدادومیگفت باید عقب بمونی اما ایشان رفت جلو ستون اول و چهارتادوست با هم شهید شدند. 🔱در حین عملیات تیر به گلو ،قلب و پهلوش خوردو به آرزوشرسید.۲۱ابان ۹۴ به رفیق شهیدش شهید بابایی پیوست .@khatesorkh1 http://ادرس وبلاگ martyrsofislamicworld.blog.ir