شهید محمد جعفرخانی
شاید #درخشانترین این ستاره ها باشد که بسیاری از #شهدای صابرین از نیروهای او محسوب می شدند.
این #فرمانده شهید چندسال گذشته در #درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات #جاسوسان به شهادت رسید تا پس از یک دوره #مجاهدت33ساله در راه اسلام، بالاترین #دستمزد و پاداش را گرفته باشد.🕊
آنطور که گفته شده، شهید محمد جعفرخانی، تقریباً 15 روز اول ماه رمضان سال قبل را در کنار خانواده می ماند تا شاید #جبران30سال دوری از آنها را جبران کرده باشد.
با پایان آخرین #دیدار، به جبهه های شمال غرب رفته و #آخرین پیام برای همسرش را در روز #عیدفطر می فرستد.
دو روز بعد این #سردارعاشورایی سپاه اسلام در ارتفاعات غرب #آرام می گیرد.🕊🌹😭
از سردار شهید جعفرخانی سه #فرزند (یک دختر و دو پسر) به #یادگار مانده است.
***
شهید محمد جعفرخانی در منطقه به "#جعفرخان" معروف بود و به عنوان فرماندهای #گرهگشا، کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقش آفرین بود و حتی در آن دوران از #دلاورمردانی بود که از اروند رود عبور کرد.
این #شهید بزرگوار کسی بود که در #منطقه شیخ محمد، شلمچه، خیبر و ... در نقاطی که کسی انتظار نداشت، #دلاورانه حاضر میشد و این روزها نیز با این سن و سال #تکاوری نبود که تنها لباس تکاوری پوشیده باشد بلکه #فرماندهی بود که با ایمان و افتخار سرافرازانه در میدان دفاع از نظام و انقلاب حرکت کرد و در #درگیری با نیروهای تروریستی
به #شهادت رسید..🕊🌹
#جعفرخان شهیدی است که در #سه متری!! تونل تروریستها به شهادت رسید، تروریستهایی که به #لحاظ تجهیزات و دستگاههای ارتباطی از سوی آمریکا مجهز شدهاند.
(راوی: #سردارعبدالله عراقی، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه)
#مادربزرگوارشهید:↪️
#توخواب دیدم که یه پارچه سفید رو سرم انداختند درحالیکه گریه نمی کردم #ولی اشکامو از صورتم پاک کردن،
#دوباره پارچه را انداختن رو صورتم #تمام بدنم لرزه گرفت یه دفعه ازخواب بلندشدم و #نمازصبح راخوندم.
#دیگه خوابم نبرد تا صبح رو پله نشستم، دم در رفتم، توحیاط گشتم، باخودم به طور خود به خود #زمزمه می کردم: "
#خدایا برای محمد داره اتفاقی می افته که من اینطوری شدم؟"
به خودم #میگفتم که این چه حرفیه که من میزنم. دیگر نتوانستم بخوابم، تا صبح منتظر بودم #انگار یه جوری دلم خبرمیداد که #پسرم شهید🕊🌹 میشه و صبح #همون روز بهمون خبر دادن که پسرم زخمی شده ولی #دلم گفت که شهید شده
#چند ماه پیش از شهادت، خدا توفیق داد اسم من و جعفر خان #برای سفر حج در آمد. او گفت من #بدون همسرم نمیروم. کار همسرانمان هم جور شد و عازم شدیم.
ازش #پرسیدم وقتی کعبه را دیدی از #خدا چه خواستی؟
#گفت: از خدا خواستم تا جایی که می توانم از دشمنان بکشم و خودم هم #شهید شوم.🕊🌹
در همان روز اول، #همه کاروان #علاقه خاصی به جعفرخان پیدا کرده بودند. یک #پیرمرد بود که اصرار داشت بداند ما کارمان چیست. به هر بهانه ای می پرسید شما دو تا چه کاره اید؟
#آخرش من به #شوخی گفتم: من پیمانکار ساختمانی هستم و #جعفرخان هم #بناست!
چند ماهی از #شهادت جعفر خان گذشته بود که یک نفر زنگ زد به گوشی ام. #صدایش می لرزید. #حاجی همسفرمان بود: بی انصاف! تو که گفتی #جعفرخان بنّاست!
هق هق #گریه می کرد...
(راوی: همرزم شهید)
بعد از #عملیات که من بشدت مجروح شده بودم برای پیگیری بحث #جانبازیم بهم زنگ زدن تا بیام پیگیر امورم بشم. اول که نمیومدم اما بعدا به اصرار و زور یکی از بچه ها منو آوردن برای پیگیری.
آمدم دیدم از 54 #ترکشی که توی بدنم هست 20 تا از اونا رو لحاظ کردن و حتی مجروحیت #اعصاب و روانم رو به حساب نگرفتند و بهم #جمعا 9 درصد جانبازی دادن!
خیلی ناراحت شدم برگه اعتراض گرفتم که پر کنم. آمدم یگان و رفتم آسایشگاه #خوابیدم.
#جعفرخان آمد بخوابم گفت فلانی ولش کن #اجرتو با اون چیزی که #خدا برات اینجا مقدر کرده عوض نکن اصلا دیگر هم نمیخواد پیگیرش بشی،
از خواب که #بیدار شدم. برگه اعتراضم رو #پاره کردم،گفتم دستور #شهیدجعفرخان هست👌،،
راوی همسربزرگوارشهید↪️
#چون برادرمن شهید شده بود، به من می گفت #خوش بحالت که برادرت شهید شده. #من 33سال هست که به اسلام خدمت می کنم و 8 سال درجنگ جنگیدم #ولی شهید نشدم، #من لیاقت شهید شدن یا سعادت شهید شدن را ندارم.
#الان دیگه به قشنگترین آرزوش رسیده.🕊🌹
به #همراه مادر و دخترم آن روز به #امامزاده داود در قزوین رفته بودیم. که از #طرف همکار ایشان با بنده تماس گرفتند و #خبر زخمى شدنش را دادند. من گفتم، #محال است که ایشان زخمى شده باشد، #حاجى_شهید شده است.🕊🌹
#دخترم ناراحت شد #اما گفتم که به من #الهام شده است. از آنجا سریع ماشین گرفتیم و به #منزل آمدم که بعد #یقین پیدا کردیم که ایشان #شهید شده است. #لحظه سختى بود. اگر چه ایشان بسیار کم در بین ما بودند #اما حضور ایشان خود یک #دنیا مى ارزید. آن وقتها انتظار داشتم که ایشان #آخر هفته را به منزل مى آمدند و #نبودشان، اندکى جبران مى شود. #اما الان دیگر نباید منتظر باشم و #دیگر
آخر هفته، #بوى دیدارشان را نمى دهد...
#شهید محمد جعفر خانی در منطقه به #جعفرخان معروف بود و به عنوان فرماندهای گرهگشا ، #کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم #نقش آفرین بود و حتی در آن دوران از دلاور مردانی بود که از #اروند رود عبور کرد.
این #شهید بزرگوار کسی بود که در #منطقه شیخ محمد ، شلمچه ، خیبر و ... در نقاطی که کسی انتظار نداشت ، دلاورانه #حاضر میشد و این روزها نیز با این #سن_وسال تکاوری نبود که تنها #لباس تکاوری پوشیده باشد بلکه #فرماندهی بود که با #ایمان و افتخار سرافرازانه در میدان دفاع از نظام و انقلاب حرکت کرد و در #درگیری با نیروهای تروریستی به #شهادت رسید..🕊🌹
جعفر خان #شهیدی است که در سه متری!! تونل تروریستها به شهادت رسید، تروریستهایی که به #لحاظ تجهیزات و دستگاههای #ارتباطی از سوی آمریکا مجهز شدهاند.
#به_نقل از سردار #عبدالله_عراقی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه
#یادش بخیر با خانواده ام داشتیم از مسافرت بر می گشتیم رسیدیم #قزوین چشمم که به گنبد #امامزاده شاهزاده حسین که افتاد گفتم بریم یه #زیارتی بکنیم تا حال هوامون عوض بشه #وقتی اسم امامزاده شاهزاده حسین که میاد بی اختیار ذهن آدم میره پیش سرلشکر خلبان #عباس بابایی رفتیم یه #فاتحه ای خوندیم . هم زمان بود با فیلم شهید بابایی و پسرم #عشق این فیلم رو داشت و با این که بچه است ولی #تمامی دیالوگ های لحظه #شهادت رو حفظ و وقتی که پخشش می کنند هم زمان دیالوگ ها رو می گه. #بعد از اونجا رفتیم و یه سری به موزه #شهدا قزوین زدیم و خاطرات شهدا رو مطالعه می کردیم که #یکدفعه تمام موهای بدنم سیخ شد فکر می کنید چه چیزی باعث شد⁉️
که همچین #حسی به من دست بده ؟
بله #تمثال مبارک #شهید بزرگوار #محمدجعفرخانی🕊 جلوم بود با تمام #یادگارهاش خصوصا اون چراغ قوه قرمزش که #لحظه شهادتش دستش بود. بلا فاصله از این اون مسئول موزه #پرسیدم که #قبر شهید جعفر خانی کجاست؟ ❓
#ایشان به یه قسمتی از گلزار شهدا اشاره کرد و من سمت آنجا رفتم #ولی متاسفانه هر چی گشتم قبر ایشون رو پیدا نکردم و حرکت کردیم سمت مسیرمون .
#بعدا یکی از دوستان را دیدم و از ایشان #پرسیدم که بنده قزوین رفتم و هر چی گشتم ولی #قبر شهید محمد جعفرخانی رو پیدا نکردم که ایشان نکته ای گفت که #واقعاجالب بود
#نکته این بود !
#پدر با بصیرت این شهید بزرگوار #اجازه نداده بود که شهید جعفرخانی را در #گلزار شهدای قزوین دفن کنند.#علتش این بود که ایشان اعتقاد داشتند که از این پس خیلی ها #قرار است که بر سر مزار فرزند بنده بیایند پس حالا که قرار است که نمایندگان مجلس و دولت و... بیایند و بر #سرمزارمحمد ادای احترام کنند پس چه #بهتر که به روستای خودمان بیایند تا به #برکت خون این شهید #روستاهای مسیر روستای این شهید هم دیده شود و هم #آبادتر گردد.
#آری به راستی باید دست پدران شهید را #بوسید که با #بصیرت پای ارزشها و انقلاب ایستاده اند.
#دوروز قبل از عملیات #شهیدجعفرخانی
با تمام نیروها به روستای دوله تو رفتند یک #روستایی دوله تویی جلو آمد و برگه ای را نشان داد که نشان میداد از زندانی های زندان دوله تو بوده ((زمان کوموله ها))
#وآماده همکاری با سپاه هست و #میگفت بیایید شما را تا بالای جاسوسان و #حتی پشت قندیل ببرم و راه در رو را میشناسم.
#بچه ها حرفش را قبول کردند #ولی ناگهان ، جعفر خان برگه اش را گرفت و پاره کرد و #گفت از اینجا گمشو .
اون مرد اصرار کرد که کمک کند
که #جعفرخان گفت اگر الان از اینجا نری تیربارانت #میکنم و هم اینجا میکشمت.
آن مرد رفت #بعدها و بعد از عملیات و خمپاره بارانی که دوله تویی ها بر سر بچه ها ریختند #معلوم شد آن مرد #عامل پژاک بود.
و #تجربه جعفرخان باعث شد گول آن نفر را نخورند. وگرنه تلفات شاید بیشتر از این می شد.⏯
درقسمتهای گذشته بیان شد که با رشادتهای رزمندگان نیروی ویژه #صابرین وبا فرماندهی سردار سر افراز شهید #محمدجعفرخانی🌹
عوامل خودفروخته ومنفور پژاک سیلی محکمی را از فرزندان امت اسلامی ایران خوردند،
وبدین شکل #ارتفاعات جاسوسان ،به #تپه جعفر خان تغییر نام یافت،
#روایت سردار محمدتقی #اوصانلو فرمانده قرارگاه حمزه(ع) سپاه در شمالغرب از درگیری با گروهک تروریستی پژاک
#اواخر خردادماه سال 90 بود که نیروی زمینی #سپاه دست به یک سلسله عملیات برای برقراری امنیت در منطقه شمالغرب زد.
اگرچه #سابقه جهاد برای برقراری امنیت در مناطق کردنشین در انقلاب اسلامی به ماههای اول پیروزی انقلاب بر میگردد
#اما این بار با وجود گذشت بیش از سه دهه از آن سالها، یک بار دیگر #پاسداران انقلاب باید خون خود را برای #امنیت هموطنان کُرد میدادند.🕊🌹
#فتح قلههای امنیت در شمال غرب البته به راحتی نبود #چراکه گروهکهای ضدانقلاب با #حمایتهای همه جانبه اطلاعاتی و حتی لجستیکی غرب
(به سردمداری آمریکا)
این بار با #تمام توان آمده بودند تا خاک بخشی از ایران را به توبره بکشند.
این #عملیاتها که در نیمه اول سال 90 انجام شد، تا اواخر شهریور به #طول انجامید تا #نهایتا با تقدیم دهها #شهید و جانباز در این عملیاتها، بار دیگر #امنیت به منطقه بازگشت و گروهکهای ضدانقلاب #مجبور به ترک خاک ایران شدند.
انشاالله در #نظر داریم درکانال #یادگاه_شهدای نیروهای ویژه #صابرین (بهترین فرمانده) بااستفاده از مطالبی که به همت #گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری #فارس که درسالروز این عملیات تهیه گردیده سلسله مطالبی #تحت عنوان «فتح قلههای امنیت» به #بررسی جنبههای مختلف و #اقدامات صورت گرفته در جهت ایجاد #امنیت در این مناطق شمالغرب بپردازیم:
#امنیتی که نه با زور اسلحه، بلکه با رویکرد بکارگیری #توان مردم منطقه و سازندگی و آبادانی مناطق، بومی شده است.
#آنچه در زیر میخوانید روایت سردار #محمدتقی_اوصانلو فرمانده قرارگاه #حمزه(ع) سپاه در شمالغرب از درگیری با گروهک تروریستی پژاک است؛ #قرارگاهی که در این عملیاتها در خط #مقدم درگیری حاضر بود.
* #شهیدجعفرخان جلوی دهانه تونل ضدانقلاب #ایستاد تا ارتفاع را تصرف کردیم
در گوئیدزه #مسایلی دستمان آمد. #اول اینکه توانمندیهای بچههای ما #فوقالعاده بود. از حیث آمادگی جسمانی و آمادگی روحی روانی بچههای ما دستبردار نبودند. 3 بار قله را از دست دادیم #ولی دوباره برگشتند که این خیلی موضوع مهمی بود.
#بعداز 3 بار متوجه خلاءها شدیم.
#شهیدجعفرخان 🕊🌹خیلی خوب عمل کرد. چون #متوجه مسیر عبوری آنها شد و #جلوی دهانه تونل عبورشان ایستاد تا اینکه ساعت 3 بعدازظهر ارتفاع گوئیدزه #تصرف شد. #دشمن حدود 38 نفر تلفات داشت. ما هم روی هم رفته 3،4 مجروح و #یک_شهید🌹 داشتیم.🕊
#تصرف دوله کوکه پس از 40 تا 50 سال
#این باعث شد کل دوله کوکه به دست ما بیفتد. دوله کوکهای که از 40 تا 50 #سال پیش دست اینها بود.
جلال طالبانی از پیش از انقلاب اینجا #پایگاه داشت. بارزانیها یک مدت اینجا بودند. #بعد از انقلاب هم دمکرات و کومله بود. خیلی منطقه #مهمی است. منطقه #پیچیدهای است و نمیشود آن را #بمباران کرد. مشکلات زیادی دارد و #ارتش کلاسیک هم نمیتواند وارد آن شود. #توپخانه هم تاثیر ندارد. به شکلی است که شلیکهای توپ را رد میکند. آنجا ضدانقلاب #امکانات زیادی از #جمله نیروگاه برق، زاغه مهمات و... داشتند ومحل زندگی خوبی هم برای خودشان درست کرده بودند.
#هلاکت 4 فرمانده ضدانقلاب در #جاسوسان
بعد از آن سراغ جاسوسان رفتیم. در #مرحله اول، تیپ 48 اقداماتی را شروع کرد که 2 #شهید هم دادند.🕊🌹
چون قبل از طرحریزی تپه #جلویی شهید🕊🌹 جان نثاری کار را شروع کردند. ما اینها را عقب کشیدیم و در ادامه #طرحریزی کردیم تا جاسوسان را تصرف کنیم.
دشمن هم در صورت #تصرف، جنوب قندیل را از دست میداد. آنها سراغ #اقلیم کردستان عراق، ترکیه و سوریه رفتند که بیائید به #دادمان برسید، نگذارید درگیر شویم و پادرمیانی کنید. #اما حرف ما این بود که از مرز ما #عقب بنشینید نیاز به صحبت ندارد.
#خلاصه گفتند ما تخلیه نمیکنیم و ما هم #طرحریزی عملیات را آغاز کردیم. بچههای #صابرین وارد عمل شدند که موجب #شهادت_جعفرخان و چند نفر از #دیگر از بچههای صابری شد.
ساعت 2 بعدازظهر، جاده را که بالا برده بودیم، ادامه دادیم و #قوطمان را تصرف کردیم،✌️
دستگاههای #زرهی را هم برده بودیم و شروع کردیم #جاسوسان را از پشت زدن. خلاصهکاری نمیتوانستند بکنند و #تلفات سنگینی دادند. سنگین به این معنا که 4 #فرماندهشان را از دست دادند و این خیلی برایشان سنگین بود. #نیروهایی که برای نجاتشان میآمدند هم #کشته میشدند.
#مداوای مجروحین #پژاک در بیمارستان صحرایی #سپاه🇮🇷
فردایش یک #بیمارستان صحرایی به داخل روستای #دولتو فرستادیم که مورد استقبال مردم واقع شد. جایی که 8-7 سال بود #کسی از مسئولین دولتی پایش را نگذاشته بود، #بیمارستان مستقر شد و ترددها هم به حالت #عادی برگشت.
#جالب است که برخی از مجروحین #پژاک که به خانه هایشان برگشته بودند هم برای #مداوا به بیمارستان مراجعه کردند. #کاری با آنها نداشتیم و همین #برخورد خیلی موثر بود.
با این کار، #پای ضد انقلاب از روستا قطع شد و یک #جزیرهای در وسط ماند. وقتی #عملیات را میخواستیم انجام دهیم، #بهترین مسیر را شناسایی کردیم. بچههای #صابرین با وجود اینکه وضعیت هوا #تاریک مطلق بود،، ⏯
فتح قله های امنیت
بچه های #صابرین با وجود ان که هوا #تاریکی مطلق بود، از امکانات دید در شب استفاده کردند و مسیر را شناسایی کردند.
#تخلیه جاسوسان کمر ضذانقلاب را شکست💯
#اولین شلیک را آنها کردند و همین اشکال ما بود چون در مرحله اول #عملیات جاسوسان،
#تعدادی از بچهها تا دهانه سنگر ضدانقلاب رفتند و متاسفانه اولین شلیک را آنها انجام دادند و بچهها #شهید شدند.🕊🕊🌹
ضدانقلاب #اصرار ما را برای تصرف آنجا دید و #مجددا تلاش کرد واسطه بیندازد که درگیر نشود. خودشان هم اولین قدم را برای آتش بس برداشتند.
ما #گفتیم تنها راه آتش بس این است که اینجا را #تخلیه کنید. تنها راهش همین است. میدانستند که ما اصرار داریم که اینجا را #بگیریم و بالاخره هم میگرفتیم.
24 ساعت به آنها #فرصت دادیم که منطقه را #تخلیه کنند. روز موعد که شد عمل #نکردند. ما هم در همان روز روشن همه بلدوزرها و #تانکها راحرکت دادیم. باز 5-6 ساعت #مهلت خواستند و گفتند ما فردا صبح اینجا را تخلیه میکنیم. همین برای نیروهای رزمیشان #شکننده بود. وقتی منطقه تخلیه شد، از چهرههایشان معلوم بود که چقدر #ضربه خوردهاند.
بعد از #تخلیه در 26 شهریور، ما در منطقه #مستقر شدیم که عملا از کترال تا جاسوسان آزاد و مقرهای دوله کوکه 1 و 2 و 3 #آزاد شدند.✌️
#جاسوسان منطقه بسیار مهمی بود. 50 سال است که تمام #سیاستهای کردستان عراق در آنجا رقم میخورد. هر #گروهی با دولت به مشکل برخورد کرده، اینجا بود. این #شکست برای ضد انقلاب هم از نظر #سیاسی و هم از نظر #نظامی شکست بزرگی محسوب میشد.⏯
✌️فاتحان قله های افتخار گمنامند....🍂
#کاکعلی از دور دستانش را باز می کند و به استقبالمان می آید. در #دامنه تپه مجاور ده ها کندوی زنبورعسل، منظم چیده شده اند. کاک علی #پنج فرزند دارد. جوان همراه کاک علی، دامادش #حسین است.حسین ساکن روستای قبرحسین و آرایشگر است. با او هم کلام می شوم و می پرسم؛
#زندگی شما در اینجا چه فرقی با پیش از #عملیات سال گذشته کرده است؟❓ حسین با #ذوق می گوید؛ #اصلاً قابل مقایسه نیست. قبلاً نه راهی بود و نه #امنیتی. باید به سختی و فقط سالی چند بار برای دیدن خانواده زنم می آمدیم #اما حالا تقریباً هر هفته بهشان سر می زنیم. حسین #نگاهی عمیق به جاده می کند، سری تکان می دهد و با #حسرتی که گویا از عمق دلش می آید، می گوید؛ #کاش این جاده را 10 سال پیش کشیده بودند.کاک علی که 10 سال است در این منطقه کار و زندگی می کند، #می گوید؛ من در این مدت هیچ بدی از #سپاه ندیدم و سپاه همیشه کمک حال مابوده است. این جاده هایی هم که #کشیده شده خیلی به مردم کوچ نشین منطقه کمک کرده است. دراین منطقه بیشتر از 300 خانوار کوچ نشین #زندگی می کنند. مردم منطقه از سپاه محبت دیده اند و سپاه برای آنها #پدری کرده است. عشایر از سپاه خیلی #راضی هستند. دو تا از پسرهای خودم #بسیجی هستند.
#ارتفاع چنان بلند است که آبی آسمان نزدیک تر و دست یافتنی به نظر می رسد.چندین عقاب در گوشه و کنار مشغول #پرواز هستند.
پروازی آرام و #باوقار که شکوه کوهستان و آسمان را مضاعف کرده است.حاج #خضر به نقطه ای اشاره می کند و #میگوید: سنگرهای دشمن! در یک گودی دو سنگربرای استراحت وجود دارد و لبه ارتفاع یک سنگردیده بانی.ارتفاع پانه سر یکی از مهم ترین ارتفاعات منطقه است که به #تصرف رزمندگان درآمده و از لوث وجود حداقل 150 ضدانقلاب پاکسازی شده و اکنون #امنیت آن به دست یکی ازلشگرهای نیروی زمینی سپرده شده است. #نیروها روی ارتفاعات مستقر هستند. پانه سر اشراف بسیار خوبی بر کل منطقه دارد و هر که بر قله های آن ایستاده باشد، با چشم غیر مسلح نیز میتواند کیلومترها را در زیر دید و تیر خود داشته باشد.
سمت غربی #ارتفاعات عراق است. روستای رزگه در دره به خوبی دیده می شود. روستایی که اکنون محل استقرار پژاک است.
بچه ها #میگویند روستا به احتمال زیاد از سکنه عادی خالی است و تبدیل به محیطی پادگانی شده است. چراکه همه #لباس متحد الشکل دارند و سرساعت خاصی هم چراغ هایش خاموش می شود.#اکنون دشمن در دره های ذلت است و #رزمندگان بالای سرآنها و مسلط به تمام تحرکاتشان. دلم می خواست بروم پایین و احساس ضدانقلاب را از ترک منطقه ای که ده ها سال دراختیارشان بوده جویا شوم. بدون شک استقبال گرمی نمی کردند!
سفرنامه
🚩فتح قله های امنیت
در #یکی از قله ها ماشین را می گذاریم.نیروهای مستقر می گویند بهتر است #پیاده بروید چون جاده تازه احداث شده و باید روی آن کارشود. پیاده به حرکتمان ادامه می دهیم. در یکی از #ارتفاعات دو سنگر دشمن به چشم می خورد. حاج خضر میگوید اینها سنگر #فریب است. وقتی شما از پایین ارتفاع حمله می کنید این دو سنگررا می بینید و #تمرکز آتشتان روی آنها خواهد بود اما از جای دیگری می خورید ! بعد با دستبه نقطه ای اشاره می کند.
یک #سنگر کوچک و حفره روباهی که #اصول اختفا و استتار کاملاً در آن #بکار رفته و از پایین به هیچ عنوان قابل تشخیص نیست. دشمن به این سنگرها می گوید #شمچه_ای که در زبان کردی به معنای کبریتی است.
از #صخره های صعب العبور می گذریم وخودمان را به #بلندترین قله می رسانیم. بلدوزر پایین تر در حال کار است و جاده نرم نرم #جلومی آید تا به قله برسد و چیز زیادی هم نمانده است. حالا که #پایمان را روی قله اصلی پانه سرگذاشته ایم #احساس غرور و افتخارمان به #اوج میرسد. 🇮🇷
تمام منطقه زیر پای ماست و #پرچم زیبای ایران که برفراز قله به #اهتزاز درآمده، این حس را تکمیل می کند.#استحکامات دشمن در بلندترین قله، تعجب آور است. از #کانال دفاعی! تا #انواع و اقسام سنگرها و تونل هایی که از این سو به آن سو حفر شده اند و پانه سر را به #دژی تسخیر ناپذیر تبدیل کرده اند و در #واقع نیز چنین بود
#اما امروز پانه سر با تمام بلندی اش در #برابر عزم و ایمان راسخ #رزمندگان اسلام سر#تعظیم فرود آورده است.