شهید حسین رضایی
پاسدار شهید حسین رضایی فرزند حاج زوار علی در 16/6/1357 در خانواده ای متدین و انقلابی در روستای طوغان از توابع شهرستان قروه استان کردستان دیده به جهان گشود .
طوغان روستای کوچکی است که مردان بزرگی را در خود پرورده است . در سفر مقام معظم رهبری امام خامنه ای دامت برکاته به کردستان این روستا به عنوان روستای نمونه ایثارگری شناخته شده است .
دوران ابتدایی را در مدرسه زادگاه خود سپری نمود و پس از طی مقطع راهنمایی در سال 1374 وارد دبیرستان سپاه پاسداران سنندج شد و بعد از فراغت از تحصیل در مقطع متوسطه در سال 1378 وارد دانشگاه امام حسین تهران شد . وی پس از جذب در سپاه و طی مراحل آموزش مقدماتی رزمی به مدت دو سال دوره کاردانی را طی نمود و از سال 1380 تا 1381 در سپاه کردستان خدمت کرد . سپس سال 81 یگان ویژه صابرین نیروی زمینی سپاه تهران حسین و تعدادی دیگر از جوانان دلیر آن خطه راجذب نمودو ایشان به تهران منتقل شد .
آموزش های متعدد و بسیار سخت و پیچیده در مناطق مختلف کشور از حسین و همرزمانش جنگجویانی ورزیده و دلیر ساخت .
وی در اوایل سال 1383 ازدواج کرد و ثمره این ازدواج پاک دو فرزند به نام محمدطه(چهار ساله)تارا(در روز شهادت پدر تنها 25 روز داشت)شد .🍃
ویژگی های روحی و اخلاقی شهید
او جوانی با ایمان و سرشار از عشق به ارزشهای الهی و اسلامی بود . بسیار به نماز اهمیت میداد .عاشق و مطیع رهبر خویش بود و در مسایل سیاسی بیانات رهبرش را معیار و ملاک عمل و حرف خویش قرار میداد . حسین انسانی پرانرژی و فعال بود و همواره با انگیزه و با هدف تلاش میکرد و برای رسیدن به نتیجه هرگز خسته نمیشد . حسادت و کینه در وجود او دیده نمیشد .قلبی مهربان داشت و همواره خنده از لبانش جاری بود . بسیار شوخ طبع بود و اجتماعی و هرگز گوشه گیری را انتخاب نکرد . تعصب و غیرت از ویژگیهای روحی و اخلاقی این شهید بود .به همسر و خانواده اش بسیار احترام مینمود .
خدا شهیدم کن!
در نهایت در سحرگاه 13 شهریور سال 90 گروه پیشتازی به فرماندهی سردار جعفرخانی به کوه جاسوسان حمله نمودند . بقدری این شهید نترس و دلیر بودند که تا بالای ارتفاع روی کانال نیروهای پژاک رفتند و بصورت ایستاده شروع به شلیک گلوله کردند و تعداد زیادی از نیروهای پژاک رو به رگبار بستند و این امر موجب غافل گیری اولیه نیروهای پژاک از این عمل شد تا اینکه از داخل غار یکی از نیروهای پژاک خارج شدند و از سمت راست به پهلوی شهید تیر اندازی نمودند و ایشان را به شهادت رساندند.
ماجرای تلألو نور در قبور اموات !
همسر شهید می فرمایند : یک شب با حسین به روستایشان رفتیم ، پدر و یکی از برادرانش نیز همان جا زندگی می کنند . نزدیک روستا و منزل آقای رضایی مزار اهل قبور هست.
شهید حسین گفتند بیا بریم یک فاتحه ای بخونیم ؛ موقعی که نزدیک شدیم به آنجا ، از دور متوجه نور عجیبی در قسمتی از قبرستان شدیم .
بعد از قبرستان به منزل پدر شهید رفتیم و بعد از صرف شام ، حسین برای چند دقیقه ای از منزل بیرون رفت .
وقتی برگشت از ایشون پرسیدم کجا رفتی ؟ گفت : به کسی نگو ، رفتم تو قبرستان واسه اون نوری که دیدیم ولی هیچ خبری نبود...!✨💫
حسین که شهید شد عده ای از فامیل گفتند تو مزار شهدای قروه دفن بشه و عده ای هم گفتند ببریم روستا و تو زادگاه خودش دفن بشه و من با اینکه قضیه را اصلا یادم نبود گفتم ببریم روستا و توی زادگاه خودش دفن کنیم .
بعدأ به خاطرم آمد که شهید حسین رضایی رو دقیقا همان جایی به خاک سپردند که ما آن نور رو در همان مکان دیده بودیم.